آغوش مادر، دنیای دیگری است. وقتی به آغوش او پناه میبرم، حس امنیت و آرامش خاصی را تجربه میکنم. این آغوش، پر از محبت و عشق است؛ جایی که غمها و نگرانیها به سرعت محو میشوند.
مادر، با دستان گرم و نوازشهایش، به من الهام میدهد که هیچ چیز در دنیا نمیتواند جای او را بگیرد. هر بار که در آغوشش میروم، نبض زندگی را احساس میکنم؛ دلی ساده و مهربان که تنها میخواهد بهترینها را برای من ببیند.
در آغوش مادر، میتوانم خوابهای شیرینم را ببینم، رویاهایی که در آن همهچیز ممکن است. او اولین کسی است که به من آموخت چگونه دوست داشته باشم، چگونه ببخشم و چگونه به زندگی امیدوار باشم.
آغوش مادر، جایی است که میتوانم بدون هیچ قضاوتی خودم باشم. او هر بار که به من گوش میدهد، احساس میکنم که همهچیز در این دنیا درست است. نگاه محبتآمیزش، مانند نوری در تاریکی، راه را نشان میدهد.
این آغوش نهتنها پناهگاهی برای من، بلکه بازتابی از عشق بیپایان و فداکاریهای اوست. در هر بغل او، میفهمم که زندگی چه زیباست و چقدر باید قدر این لحظات را بدانم.
بنابراین، هر زمان که به یاد آغوش مادر میافتم، قلبم پر از آرامش میشود. او همیشه در کنار من است و من نمیتوانم برای این نعمت بزرگ، به اندازه کافی شکرگزاری کنم.